در تمنای هول هولی نبودن
اولین ملازمه ی زندگی پسماند صفر را اگر از من بپرسی من به شما میگویم: یک ذره یواش تر. زندگی ما یک ذره یواش تر از شماست. همه ی شمایی که کارهای زیاد و مهم تری از غذا و پسماند و آب و این مسائل دارید. یواش یعنی چی؟ یعنی باید به پای زباله هایت بنشینی. اگر یک سینی پر انار خوردی، پای دو روز خشک شدن پوستش هم بنشینی. خیار نه.. طفلک مظلوم است. به یک ساعت نکشیده روی شوفاژ خشک و لاغر میشود. اذیت بکن نیست. تفاله ی چای هم برخلاف ظاهر پر آب و تابش همان کنار سینک که آرام بگیرد سر نیم ساعت تبدیل به سیاه دانه میشود. ریز ریز. اینجا چیزی که کپک بزند بیخ ریش خودت می ماند. سطل آشغالی نیست تا حواله ش بدهی به آنجا و از شرش خلاص بشی. گناه دارد. گوجه در یخچال تو به پای تو مانده که به این روز افتاده. حالا خودت آبش را بگیر..صافش کن، پهنش کن کنار پسماندهای دیگر تا در آرامش خشک شود و بعد خاک شود.
پسماند صفر به پسماندش علاقه دارد. رویش غیرت دارد. کسی که پیف پیف کند میکشانیمش کنار جعبه ی پسماند یک سالمان و میگوییم: هااان.. دست بزن بهش. بو میده؟؟ بی ریخته؟ چشه؟ اصلا بوش کن.. یالا. چرا تهمت میزنی ! لامصب چیزی که بو میده اون آشغالی خونتونه که دو روز اگه بمونه ساختمون رو بو ورمیداره" خلاصه که نوعی فاشیسم در دل زیست پسماند صفر است. شما ممکن است کسی را که پیف پیف میکند کتک بزنی و از او بخواهی به خودش بیاید و دست بردارد از تولید شیرابه. مهمانی که ر ب ر دستمال برمیدارد را ممکن است نهیب بزنی که تمامش کن این دستمال بازی را. یا آن لحظاتی که مهمان مهربان میگوید این پوست میوه ها را کجا بریزم و میگویی ولش کن. وقتی رفتید ترتیبش را میدهم. ممکن است مهمان گیج شود که دستمال خیسش را کدام آشغالی بندازد و یا آدامش را کجا فرو کند. بهرحال ما درگیری های خودمان را در زمان مهمانی داریم. تابستان بود و مهمان هندوانه می آورد. خشک کردن پوست هندوانه میدانی یعنی چه؟ این ها همه یک چیز لازم دارد. صبر.. مهمان ها حالا بعد یک سال دیگر طعنه نمیزنند که فائزه خانه تان عجیب است..دیگر دور خود نمیگردند. ما تکلیفمان را با هر پسماند تری میدانیم. برایشان وقت میگذاریم، نگاهشان میکنیم و حتی کیف میکنیم که چه بی نقص خشک شده ای لامصب. ما هول نمیزنیم اما شما چه میدانی که تمام پسماندتر یک سال خانه ات با احتساب حداقل 15 مهمانی وقتی بشود دو جعبه ی پنکه ی ناقابل یعنی چه؟