خلاصهش اینکه کشمونِ تازه رو ما نساختیم.
مفصل ترش اینکه: بعد از چند ماه تلاش و با دست خالی جنگیدن و حتی رسیدن به نقطه رویایی سر به سر، ما کنار گذاشته شدیم. کنار گذاشته شدیم یا محترمانه ترغیب شدیم به کنار رفتن.
روزی که با تموم عشق و علاقه از کشمونِ عزیزمون رفتیم خیلی غمگین بودیم اما خیلی طول نکشید که روح کشمونی ما مسیر تازهای روبروی ما باز کرد.
الان خبر ندارم که کشمون در چه حاله، حالش بهتره یا بدتر، آدمایی که جای ما اومدن حتی خبر دارن که قبیله کجاست و روح کشمونی بودن چیه یا نه...
عکس این پست امروز منه. جایی در بلوچستان زیبا در حال انجام یه کار تازه. اون فلاسک توی عکس هم پر از شیرچایه
با امید. الهام